دسته پست های نوشته
systemdown
2025-01-25 13:51:04
یادآرد همه چیز او را
گاهی زندگی به بازی خاطرات بدل میشود. هر کنج، هر سایه، هر برگ درخت، ... خاطرش را یادت میاورد. خاطراتی که گویا مقصود زندگیت بوده است. همه چیز مرا به یاد او میندازد صدای آرام باران بر روی پنجره، مرا یاد موسیقی صدایش میندازد صفحات کتابی که در سکوت شب میخواندم، صدای او را دارد. گویا او در کنارم نشسته و واژگان را به آرامی برایم زمزمه...
بیشتر بخوانید
(0)
(0)
systemdown
2024-12-16 22:50:40
تو ام بری دیگه
سخت است برایم بگویم که دوستت دارم؛ واژهای ساده نیست، که بر زبان جاری شود... اما اگر روزی نبودنت اتفاق افتد، جهانم فرو میریزد. نه آسمانی میماند برای پرواز، نه زمینی برای قدم زدن؛ بدون تو، من بدساختارترین موجود این دنیا هستم. چطور میتوانم بدون تو نفسی بکشم؟ بیتو، هر لحظهام، شب یلداست، و هر ثانیه، زخمی تازه بر قلبی که...
بیشتر بخوانید
(1)
(1)
systemdown
2024-12-16 22:21:26
نمیدانم از کجایت شروع کنم
حواست هست بهم؟ نمیدانم از کجایت شروع کنم؛ از چشمانت، موهایت، صدایت، صورت زیبایت، لبخندت، ... از چشمانت که شبیه به شبهای پرستاره هستند؛ همان چشمانی که وقتی نگاهشان میکردم؛ حس عشقت تمام وجودم را فرا میگرفت. از آن موهایت که همچون امواج دریا، در خیالم بیپایان تکان میخوردند؛ همان موهایی که در خیالم ساختمش. یا صدایت که آرام تر...
بیشتر بخوانید
(0)
(0)