در ادبیات فارسی، داستان مجنون و لیلی به عنوان یکی از نمادهای عشق واقعی و وفاداری شناخته میشود. این داستان نه تنها به زیباییهای عشق میپردازد، بلکه عمق احساسات انسانی را نیز به تصویر میکشد.
مجنون، عاشق دیوانهوار لیلی، در جستجوی عشق خود با چالشها و دردهای فراوانی روبرو میشود.
در این بخش، ما به حکایتی از مجنون میپردازیم که نشاندهنده صدق محبت او و رنجهای ناشی از دوری از معشوق است.
قسمت قبلی
به مجنون کسی گفت کای نیک پی
چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
مگر در سرت شور لیلی نماند
خیالت دگر گشت و میلی نماند؟
چو بشنید بیچاره بگریست زار
که ای خواجه دستم ز دامن بدار
مرا خود دلی دردمند است ریش
تو نیزم نمک بر جراحت مریش
نه دوری دلیل صبوری بود
که بسیار دوری ضروری بود
بگفت ای وفادار فرخنده خوی
پیامی که داری به لیلی بگوی
بگفتا مبر نام من پیش دوست
که حیف است نام من آنجا که اوست
add comment
please login to add or edit your comment
login nowpost comments
no comments added yet!