اشعار مقدس (قسمت هشتم): ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
"ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟" از جمله
اشعار زیبای حافظ است که در آن معشوق به عنوان یک نماد از آرامش و دلپذیری، از درون شبهای تاریک و پیچیدگیهای زندگی به سوی دلهای مشتاق میآید.
حافظ در این بیت، از نسیم سحر درخواست دارد که او را از راه و جایگاه معشوق آگاه کند. این شعر از احساسات سرکوبشده و جستجو برای وصال حکایت میکند و در عین حال، عمق معنای عشق و انتظار را در دل میپروراند.
قسمت قبلی
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عَیّار کجاست؟
شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟
آنکس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی مَحرمِ اسرار کجاست؟
هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و مَلامتگرِ بیکار کجاست؟
باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دلِ غمزده سرگشته گرفتار کجاست؟
عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مُشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟
ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیّاست ولی
عیش بییار مُهیّا نشود یار کجاست؟
حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما گُلِ بیخار کجاست؟
حافظ » غزلیات »غزل شمارهٔ ۱۹
قسمت بعدی
نوشتن نظر
برای اضافه کردن نظر یا ویرایش وارد حساب کاربری خود شوید
ورودنظرات پست
هیچ نظری موجود نیست نخستین را شما بگذارید!