حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، همواره در دل‌ها جا دارد و به زیبایی احساسات انسانی را به تصویر می‌کشد. شعر انتخاب شده برای این قسمت به بیان غم و عشق می‌پردازد و نشان‌دهنده‌ی عمق تفکر و احساسات شاعر است.

در این شعر، حافظ با استفاده از دیالوگ‌هایی بین خود و معشوق، به بررسی موضوعاتی چون وفا، عشق و زمان می‌پردازد.

این شعر نه تنها زیبایی‌های زبان فارسی را به نمایش می‌گذارد، بلکه به ما یادآوری می‌کند که عشق و غم همواره در زندگی ما وجود دارند و باید با آن‌ها روبرو شویم.

در ادامه، متن کامل این شعر زیبا را می‌خوانید: همچنین میتونید اون رو در آخر صفحه دانلود کنید.

گفتم غمِ تو دارم گفتا غمَت سرآید
گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مِهروَرزان رسمِ وفا بیاموز
گفتا ز خوب‌رویان این کار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم
گفتا که شب‌رو است او از راهِ دیگر آید

گفتم که بویِ زلفت گمراهِ عالَمَم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز بادِ صبح خیزد
گفتا خُنُک نسیمی کز کویِ دلبر آید

گفتم که نوشِ لَعلَت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کاو بنده‌پرور آید

گفتم دلِ رحیمت کِی عزمِ صلح دارد؟
گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید

گفتم زمانِ عِشرَت دیدی که چون سر آمد؟
گفتا خموش حافظ کـاین غصّه هم سر آید
قسمت بعدی